می توانستیم لبنانی فکر کنیم..
و نسبت به جنگ ایران و عراق بی تفاوت باشیم..
و می توانستیم صاحب الزمانی فکر کنیم..
و جنگ ایران و عراق را جنگ علیه اسلام بدانیم..و با هزار سختی اخبار آن جبهه ها را دنبال کنیم...
می توانستیم لبنانی فکر کنیم..
و نسبت به جنگ ایران و عراق بی تفاوت باشیم..
و می توانستیم صاحب الزمانی فکر کنیم..
و جنگ ایران و عراق را جنگ علیه اسلام بدانیم..و با هزار سختی اخبار آن جبهه ها را دنبال کنیم...
عن ابی سعید الخدری لما نزلت: و آت ذالقربی حقه. اعطی رسول الله صلی الله علیه (وآله) وسلم فاطمةَفدکاً. از ابوسعید خدری: هنگامی که آیه: وبه خویشاوندت حق وی را ببخش نازل شد آن حضرت، فاطمه سلام الله علیها را خواستند و فدک و عوالی را به ایشان عطا فرموده و گفتند: این قسمتی است که خداوند برای تو و نسل پس از تو قرار داده است.
تقدیم به روح سید مجتبی علمدار
نزدیک بود سکته کنم از غم و ناراحتی از نا امیدی از بی کسی
از همه بدتر از این حس لعنتی که فکر میکردم دیگه هیشکی دوستم نداره و همه فراموشم کردن!
اون وقتی که جواب دلهره آور ترین پیامک عمرم اومد
هم وطن گرامی سبد کالا که هچ! کوفت هم به شووما تعلق نمی گیرد!
برای لحظاتی احساس کردم که زمین با همه فراخی سخت بر من تنگ آمده! دیگه مرگ رو جلوی چشمام میدیدم
یاد اون لحظه ای افتادم که در اثر گرسنگی دیگه توان روشن کردم کامپتیور! رو هم ندارم (مثل اون سکانس
فیلم آوای باران که باران رو گروگانگیری کرده بودن! تو گاوداری و داشت از گرسنگی می مرد)
ولی هر طوری بود خودمو جمع و جور کردم و به خودم گفتم استاد شهریار! تو برای مردن
هنوز خیلی جوونی پسر! به خدا توکل کن بی ایمان...
روستای بلیل در 3کیلومتری شهرستان خلخال که یکی از شهرستان های استان اردبیل است،واقع شده است.دراین روستا دست کم بالای 70 خانوارزندگی میکند که میتوان گفت اکثرا بایکدیگر خویشاوند هستند.این روستا به داشتن شهدای بسیار که دراین لحظه فقط شهیدان((ادریس نظری،داور صادقزاده،فرامرزکرمی،بهبودادیبی،سرتیپ حمزه پور،گشتی رضاپور،صفت الله رضاپور،زرتشت یعقوبی،شهید ماشاءالله فرحبخش))در خاطر حقیر هستندافتخار میکند اما به نظر حقیر جای شهدای گمنام دراین روستا خالی است که ان شاءالله با همت مسئولین امر این مشکل نیز حل خواهد شد.
چندی قبل توی این دنیای بی در و پیکر اینترنت! یه نوشته ای منتشر شد به نام
دکتر شریعتی که البته برای ایشون نبود! نوشته این بود:
"خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی چــــه آزادانه فریاد میزدنن آزادی...آزادی!
و عابری خسته میپرسد آزادی چند؟؟؟؟
و من عابری را دیدم که میپرسدآزادی کجاست؟؟؟؟
راننده گفت :رد کردی آزادی قبل انقلاب بود!"
حالا چرا می گم نوشته برای اون مرحوم نبود؟
چون تو زمان دکتر شریعتی میدون ازادی هنوز اسمش میدون شهیاد بود و
اسم میدون انقلاب میدون 24 اسفند! این تا اینجاش!!!
ولی محض احتیاط! در جواب این متن بالا یه متنی نوشتم:
صدای زمزمه غریبانهاش به گوش میرسید: «بریز آب روان اسما/ به جسم اطهر زهرا(س)/ ولی آهسته آهسته...» سیدمجتبی را غسل میدادند، در حالی که بازوها و پهلوی او شدیداً کبود شده بود...
امام صادق (علیه السّلام) فرموده اند :
عقل و عشق
عقل معاش میگوید که شب هنگام خفتن است اما عشق میگوید که بیدار باش، در راه خدا بیدار باش تا روح تو چون شعاعی از نور به شمس وجود حق اتصال یابد. عقل معاش میگوید که شب هنگام خفتن است اما عقل معاد میگوید که همه چشمها در ظلمات محشر، در آن هنگامه فزع اکبر، از هول قیامت گریانند. مگر چشمی که در راه خدا بیدار مانده و از خوف او گریسته باشد. عقل معاش میگوید که شب هنگام خفتن است اما عشق میگوید چگونه میتوان خفت وقتی جهان ظلمتکده کفر آبادی است که در آن احکام حق مورد غفلت است؟ عشق میگوید چگونه میتوان خفت وقتی که هنوز خون گرم امام عاشورا، از زمین کرب و بلا میجوشد و تو را فرا میخواند؟ چگونه میتوان خفت و جهان را در کف جهال و قدارهبندها رها کرد؟ نه شب هنگام خفتن نیست.
شعر زیر سروده حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه) است:
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم
تعداد صفحات : 8