loading...
شهریار
شهریار بازدید : 144 دوشنبه 12 اسفند 1392 نظرات (1)

نزدیک بود سکته کنم از غم و ناراحتی از نا امیدی از بی کسی

 

از همه بدتر از این حس لعنتی که فکر میکردم دیگه هیشکی دوستم نداره و همه فراموشم کردن!

 

اون وقتی که جواب دلهره آور ترین پیامک عمرم اومد

هم وطن گرامی سبد کالا که هچ! کوفت هم به شووما تعلق نمی گیرد!

برای لحظاتی احساس کردم که زمین با همه فراخی سخت بر من تنگ آمده! دیگه مرگ رو جلوی چشمام میدیدم

یاد اون لحظه ای افتادم که در اثر گرسنگی دیگه توان روشن کردم کامپتیور! رو هم ندارم (مثل اون سکانس

فیلم آوای باران که باران رو گروگانگیری کرده بودن! تو گاوداری و داشت از گرسنگی می مرد)

ولی هر طوری بود خودمو جمع و جور کردم و به خودم گفتم استاد شهریار! تو برای مردن

هنوز خیلی جوونی پسر! به خدا توکل کن بی ایمان...

ولی خیلی زود دوباره امید به قلبم برگشت وقتی شنیدم تمام سبد گدایی! چیزه ببخشید سبد کالایی که به ملت میدن چیزی جز دو تا دونه مرغ و 24 عدد تخم همون مرغه و دوتا روغن و پنیر و یه کیسه برنج هندی بیشتر نیست! یعنی چیزی در حد غذای یک روز و نیم استاد شهریار!

و باز هم امید بیشتر بر قلبمان فرود رفت! وختی شنیدم این کالا فقط برای افراد عزیز تحت کمیته امداد و افراد با درامد کمتر از 500 هزار تومنه! و بر این اساس باقیه ملت میشن جزء همون مرفهیمن جامعه! با خودم گفتم میرزا جان! تو که درامدت کمتر از این حرفاس! پس چرا توی لیست نیومدی بعد دوباره خودم با یه منطق قوی کوبیدم تو دهن خودم! که خاموش باش ای میرزای گستاخ و یاغی! تو بهتر میفهمی یا جناب دولت " تحقیر و ...! " گفتم خوب معلومه دولت تحقیر و ...! حتما به صورت کاملا بالقوه خیلی هم مایه دارم ! فقط باید با کمی جان کندن این استعداد رو با فعلیت برسونم!

و باز هم کور سوی امید در قلبم نشست وختی شنیدم به خاطر همین سبد کالا یکی از هم ومطنان عزیزمان جون خودش رو از دست داد! اون موقه! بود که فهمیدم همه کارای آقای دولت تحقیر و ... از سر حکمته! چه بسا اگه به جای جواب پیامک گفته بود : هم وطن عزیز شوووما جزء اون دسته از افرادی هستید سبد گ...ایی! به شوووما تعلق میگیرد از خوشحالی سکته کرده بودم!!!

و باز هم خدا رو شکر کردم به خاطر داشتن همچین دولت با کفایتی که میدونه چجوری با تدبیر ، امید رو در دلمون زنده کنه چه بسا اگه سبد رو داده بودن دستم، دیگه برای همیشه دست از تلاش و کار میکشیدم و تا آخر عمر در رفاه زندگی میکردم! خودتونم میدونید که هیچی به اندازه ی بی کاری و مایه داری خلاقیت انسان رو کور نمی کنه! اون وخت از گشنگی نمیمیردم ولی از بی خلاقیتی حتما میمردم!

کاملاً بی ربط!
حاج حسن روحانی ۱۸ خرداد ۹۲ در ورزشگاه شهید شیرودی:
«من عزت و غرور ملی ایرانیان را باز خواهم گرداند… اگر می‌خواهید عزت و شکوه و مجد و عظمت به همه ایرانیان برگردد، پای صندوق آراء بشتابید.

منبع:http://shahde-mashhood.blogfa.com

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط زینب در تاریخ 1392/12/15 و 15:51 دقیقه ارسال شده است

برای بارش رحمت خدا خدا کافی ست
برای عشق و جنون شهر کربلا کافی ست
برای بی خردان زرق و برق این عالم
غبار چادر زینب برای ما کافی ست


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
هدف حقیر از ساخت این سایت فقط و فقط ایجاد مکانی برای تجدید قوا و تیمارکردن رفقایی است که قصد جنگ نرم دارند.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 74
  • کل نظرات : 48
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 90
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 158
  • بازدید ماه : 293
  • بازدید سال : 3,002
  • بازدید کلی : 38,553